MOSIU

وبلاگی ساده ولی پرمحتوا

MOSIU

وبلاگی ساده ولی پرمحتوا

عجیبترین گوشی موبایل :موبایلی که به هرشکلی فکر کنید تبدیل می شود

بی‌شک گوشی Camera-Projecor-Printer مناسب کسانی خواهد بود که به دنبال تلفن‌هایی با قابلیت‌های متعدد هستند.

این گوشی طراحی شده از سوی هیدئو کانبارا علاوه بر امکانات کامل و معمول یک تلفن می‌تواند به‌عنوان دسته کنترل بازی، چاپگر عکس و پروژکتور نیز مورد استفاده قرار بگیرد.

زنان واقعا در زندگی خود چه می‌خواهند؟

زنان واقعا در زندگی خود چه می‌خواهند؟

ادامه مطلب ...

خصوصیات و تفاوت بین چپ دستان و راست دستان

خصوصیات و تفاوت بین چپ دستان و راست دستان

ادامه مطلب ...

25خوردنی های مفید برای افزایش طول عمر

خوردنی های مفید برای افزایش طول عمر

لوبیای سیاه نیز یک ماده غذایی با ارزش حاوی مقادیر زیادی پروتئین گیاهی و آنتی اکسیدانها است که نسبت به سایر دیگر گونه‌های لوبیای خوراکی خاصیت ضد سرطانی فوق العاده‌ای دارد.

سایر مواد غذایی که در این فهرست گنجانده شده‌اند شامل کلم، کلم بروکلی، شکلات تلخ، دانه کتان، سیر، چای سبز، کلم پیچ،‌ عدس، جوی دو سر، روغن زیتون،‌ پرتقال، انار،‌ فلفل قرمز، انگور قرمز، ماهی آزاد(سالمون)، دانه‌های سیاه، اسفناج، سیب زمینی شیرین، گوجه فرنگی و گردو هستند. این خوردنی‌ها هر کدام به نوبه خود حاوی انواع مختلفی از آنتی اکسیدانهای ضد التهابی، ضد سرطانی و ضد پیری، فیبرهای خوراکی مفید، منابع طبیعی انواع ویتامین‌های سودمند و ضروری و چربی‌های مفید هستند که به حفظ سلامت بدن کمک می‌کند و در نتیجه مصرف آنها در افزایش طول عمر موثر و حائز اهمیت است.

داستان:درســی بــــزرگ از یـک کـــودک


سال ها پیش زمانی که به عنوان داوطلب در بیمارستان استانفورد مشغول کار بودم با دختری به نام لیزا آشنا شدم که از بیماری جدی و نادری رنج میبرد.

ظاهرا تنها شانس بهبودی او گرفتن خون از برادر پنج ساله خود بود که او نیز قبلا مبتلا به این بیماری بود و به طرز معجزه آسایی نجات یافته بودو هنوز نیاز به مراقبت پزشکی داشت.

پزشک معالج وضعیت بیماری خواهرش را توضیح داد و پرسید آیا برای بهبودی خواهرت مایل به اهدای خون هستی؟؟

برادر خردسال اندکی تردید کرد و ….

سپس نفس عمیقی کشید و گفت : بله من اینکار را برای نجات لیزا انجام خواهم داد.

در طول انتقال خون کنار تخت لیزا روی تختی دراز کشیده بودو مثل تمامی انسان ها که با مشاهده اینکه رنگ به چهره خواهرش باز میگشت خوشحال بود و لبخند میزد.

سپس رنگ چهره اش پریده بیحال شده و لبخند بر لبانش خشکید.

نگاهی به دکتر انداخته و با صدای لرزانی گفت : آیا میتوانم زودتر بمیرم؟؟؟

پسر خردسال به خاطر سن کمش توضیحات دکتر معالج را عوضی فهمیده بود و تصور میکرد باید تمام خونش را به لیزا بدهد و با شجاعت خود را آماده مرگ کرده بود